کافه_من

حرف هایی که فقط میتونم به خودم بزنم...اینجا جای خوبیه واسه دل شکسته ها

۵ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

روزهای خوب

یک روز خوب  می آید . روزی که با رنگ ناخن هایمان ، دماغ های چسب خورده یا نخورده مان ، ازدواج های نکرده در بیست و چند سالگیمان ، موهای بلند یا کوتاه ، آبی یا مشکیمان قضاوت نمی شویم . روز خوبی که حرف هایمان زیر سرپوش آهنی احتیاط نمی گندد . یک روز خوب می آید . روزی که دلواپس سوال های مطرح نکرده مان در مورد مسائل شخصی زندگی دیگران نیستیم . روزی که جای نقد یا تمجید از نوشته هایم در مورد رنگ رژلبم دیدگاه دریافت نمیکنم !


یک روز خوب که درک کنیم همه مثل ما ، مادرمان ، برادر و پدر و خواهرمان لباس نمی پوشند و حرف نمی زنند و فکر نمیکنند  و اگر کسی زندگیش با ما فرق داشت شبیه یک کشف جدید تا کمر از پنجره ی حریم خصوصیش نرویم داخل.


عزیزم میخواهم بگویم تو مسئول لاغر بودن ، چاق بودن ، دماغ گنده یا عملی ، لب های باریک یا تزریقی ، پرایدسفید یا ماتیزمشکی داشتن کسی نیستی. تو مسئول نگرانی برای دختر بیست و پنج ساله ای که مدرک کارشناسی ارشدش را بیشتر از شوهر کردن دوست دارد نیستی . تو مسئول دلواپسی برای رنگ مبلمان خانه ی سرور خانم که هیچ با دیوارهای خانه اش ست نشده نیستی !


باید روز خوبی بیاید . روزی که ما مسئولیت زندگی خودمان را سفت بچسبیم . کتاب های نخوانده و رویاهای فردایمان را سفت بچسبیم . به فرهنگ قضاوت نکردن و  بدگویی نکردن سفت بچسبیم .در آخر هم به قول دکتر هولاکویی عزیز به بهانه ی حقیقت و رک بودن نمی توانیم به حریم شخصی دیگران تجاوز و اظهار عقیده کنیم.


#الهه_سادات_موسوی #شما_فرستادین

۳۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahdiye alboshoke

من


نه ژاپنی ها نابغه اند و نه ما کند ذهنیم!

تنها تفاوت ما و آنها در این است که آنها فرد شکست خورده را تشویق می کنند تا موفق شود،

و ما با فرد موفق میجنگیم تا شکست بخورد!


ناشناس

۳۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahdiye alboshoke

دختر

هیچکس مسئول برگرداندن ما به خود قبلیمان نیست ، هیچکس برای ما تاکسی نمیگیرد که برگردیم همان جایی در خودمان که قبلن بودیم ، همه می آیند؛ همه چیز را در ما به هم می ریزند و می روند ، همه می آیند به بهانه ی سر و سامان دادن جای همه چیز را عوض می کنند ، در را به هم می زنند و می روند .

 ما می مانیم و حس های گمشده ، حرف های گمشده ، ما می مانیم و قسمتی از خودمان که توی هیچ کشو و روی هیچ میزی پیدا نمی کنیم .

هیچکس ما را به خود قبلیمان بر نمی گرداند ، یک روزی حوالی چهل سالگی وقت گردگیری پشت یکی از کمد ها تکه ای از خودم را پیدا می کنم همانی که به اندازه ی یک دختر بیست ساله می توانست عاشق باشد ، توی روزهای کسل کننده ی چهل سالگی ام با چند تار سفید شده ی لای موهایم ، حتمن تمام شب پا درد میگیرم اگر بخواهم مثل آن موقع ها تمام کوچه را دنبالت بدوم و بخندم .

 آن روز شاید با پیازی که پوست میگیرم آن تکه از خودم را هم توی سطل بیندازم ، پیاز خورد کنم و از چشم هایم اشک بیاید ، به یاد سال هایی که دوست داشتن را توی خودم گُم کرده بودم .
 به یاد سال هایی که بیست ساله بودم و زانو هایم برای دویدن و خندیدن زُق زُق میکرد ، چون تو جای همه چیز را در من عوض کرده بودی و من پیدا نمی کردم که نمی کردم خود بیست ساله ام را ، و آن موقع آن قسمت از من به چه کار منِ چهل ساله خواهد آمد؟

 ،هیچکس ما را به خود قبلیمان بر نمی گرداند ، ما یک جایی یک دفعه خودمان را گیر می آوریم که دیر است ،و لعنت به دیر پیدا کردن.

#مرآ_جان
۳۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahdiye alboshoke

متفاوت

شده یه گلدون خیلی خیلی خوشگل توو گل فروشی ببینید و بی دلیل ازش خوشتون بیاد. ناخود آگاه برید تو مغازه و با اون گلدون بیایید بیرون؟


روز اول یه حس خیلی خوب دارید. همش به گل های خوشگل اون گلدون فکر میکنید و اینکه چه فکر خوبی کردید. یه کم که میگذره گلهاش پلاسیده میشه شمام کم کم یادتون میره بهش آب بدید بهش توجه کنید بذاریدش جلوی آفتاب و ... این کار باعث میشه اون گل هر روز ضعیف و ضعیف تر بشه تا جایی که شما دیگه دوستش نداشته باشید دیگه قیدشو بزنید و حتی دیگه بهش آب هم ندید.


 یه روز که اتفاقی از کنارش رد میشید میبینید گیاه زیبای شاداب دوست داشتنیتون کمرش شکسته و شمام اونو میندازید توو سطل آشغال که با دیدنش عذاب وجدان نگیرید. 


 رابطه های امروزی هم حکایت همین گلدونه.

 یه نفر رو میاریم تو زندگیمون اولش خوشحالیم بعدش بهش بی توجهی میکنیم بهش اهمیت نمیدیم دیگه مثل روز اول قدرشو نمیدونیم و اون تغییر میکنه واسه موندنش نمیجنگیم پاش وای نمی ایستیم و خوب اونم مسلما کمرش میشکنه. 


ماهم واسه اینکه عذاب وجدان نگیریم از دیدن اون آدم با همون حال و اوضاع رهاش میکنیم بین یه عالمه آدمای جور واجور.


 اون آدم بعد شما زنده میمونه ولی دیگه زندگی نمیکنه. 


#مینانسیمى

۳۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۲۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahdiye alboshoke

قهر


خواهش میکنم قهر کردن را فراموش کنید

مخصوصا با آدم های مهم زندگیتان...!!

اصلا من نمیدانم چه کار مزخرفیست این قهر کردن!

اصلا چرا باید دو نفر که یکدیگر را دوست دارند

و باهم خاطره های زیادی دارند 

و از تمام زندگی هم خبر دارند...

با یکدیگر قهر کنند؟!!

به نظر من که اصلا در شخصیت آدم نیست!!

آدم فکر دارد ، منطق دارد 

توانایی حرف زدن دارد!!

چرا قهر؟! چرا دلخوری؟!

اگر زبان یکدیگر را بلد باشید هیچوقت قهر نمیکنید!

و آدمها دقیقا هیچوقت به دنبال یادگیری 

چیز هایی که به دردشان بخورد نمیروند!!!

#محسن_دعاوی

۳۰ دی ۹۵ ، ۱۲:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahdiye alboshoke